کد خبر: ۵۷۳۹
۲۵ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۰

حاج رسول به سردار جنگ معروف بود

رسول رجبی معروف به سردار جنگ یکی از انقلابیون و تلاشگران عرصه سازندگی است که بیش از چهل سال از عمرش را صرف پیشرفت و اعتلای ایران و ایرانی کرده است.

چهره جدی و دست‌های زمختش به او ابهت مردانه خاصی داده است، همه اهالی محله سابقه طولانی حضور او در میدان‌های جنگ و دفاع مقدس را می‌دانند و بار‌ها از او خواسته‌اند که خاطراتی از دوران انقلاب و جنگ برای آنان تعریف کند، او نیز با همان لهجه شیرین و غلیظ مشهدی خاطراتش را بیان می‌کند.

در بسیاری از عملیات‌های دوران جنگ و دفاع مقدس حضور داشته است، به همین دلیل اهالی محله به او لقب سردار جنگ داده‌اند. به قول خودش بیش از ۴۰ سال قبل به امام خمینی (قدس) لبیک گفته است و تا زمانی که زنده باشد پای لبیکی که گفته خواهد ماند.

باوجود شیمیایی‌شدن و سابقه طولانی حضورش در جبهه به‌دنبال گرفتن هیچ امتیاز و درآمدی نبوده و با کار و تلاش، زندگی خود و خانواده‌اش را تأمین کرده است.

رسول رجبی معروف به سردار جنگ یکی از انقلابیون و تلاشگران عرصه سازندگی است که بیش از ۴۰ سال از عمرش را صرف پیشرفت و اعتلای ایران و ایرانی کرده است. به مناسبت سالگرد هفته دفاع مقدس به‌سراغش رفتیم و او نیز خاطراتی از آن دوران حماسه‌ساز را برای ما بیان کرده است.

 

خاطره تلخ انقلابی خفته در خون

رسول رجبی سال ۱۳۴۰ در محله چهار برج به دنیا می‌آید، روز‌های نوجوانی او مصادف با روز‌های انقلاب در مشهد است، او با ارتباط برقرارکردن با رهبران انقلاب در مشهد به جرگه انقلابیون پیوسته و هر روز در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کند.
خودش در توضیح این مطلب می‌گوید: نوجوان بودم که از طریق سیدمصطفی رضوی، روحانی و یکی از انقلابیون مذهبی محله‌مان، با ماجرای انقلاب آشنا شدم و خیلی زود به امام خمینی (قدس) و عقاید و افکار ایشان به‌ویژه درباره سرنگونی نظام پادشاهی علاقه‌مند شدم.

با وجود سن‌وسال کم هر روز صبح به همراه تعدادی از انقلابیون محله و سیدمصطفی رضوی که بزرگ و هدایتگر ما بود، سوار وانت شده به طرف شهر حرکت می‌کردیم، در میدان شهدا با پیوستن به دیگر دسته‌های انقلابی به طرف مسجد کرامت و منزل آیت‌ا... شیرازی حرکت می‌کردیم، در آنجا آقایان شهید هاشمی‌نژاد، مرحوم طبسی و مقام معظم رهبری سخنرانی می‌کردند، بعد از سخنرانی به طرف خیابان دانشگاه و استانداری می‌رفتیم.

در یکی از روز‌های  انقلاب که سختگیری و فشار رژیم زیاد شده بود، طبق معمول به همراه انقلابیون محله به میدان شهدا رفته بودیم، نیرو‌های ساواک تمام مسیر را با سربازان مسلح بسته بودند و اجازه حرکت به هیچ کسی را نمی‌دادند، یکی از اقوام ما به نام (شهید قربان نادری) که متوجه ترس و وحشت انقلابیون شده بود، با فریاد مرگ بر شاه و شعار‌های انقلابی به طرف مأموران حرکت کرد، انقلابیون دیگر نیز جرئت پیدا کرده و حرکت کردند.

در همان لحظه صدای گلوله‌ها بلند شد و قربان که جلوتر از همه بود، با ضرب گلوله به زمین افتاد، خودم را به او رساندم تا کمکش‌کنم، اما تیر به جای حساسی خورده بود و او در همان لحظه و در کنارم به شهادت رسید. شهادت تلخ و جان‌گداز قربان تیموری، اراده و عزم ما را برای سرنگونی رژیم بیشتر کرد.

 

مقابله با ضد انقلاب در کردستان

بعد از سرنگونی حکومت شاه رسول رجبی حضور فعالی در بسیج محله داشته و با شروع جنگ داوطلبانه به جبهه کردستان اعزام می‌شود و به مقابله با ضد انقلاب می‌پردازد.  

رجبی دراین‌باره می‌گوید: بعد از پیروزی انقلاب برای مدت چند ماه به‌دلیل نبود نیروی منظم پلیس، ناامنی‌ها افزایش پیدا کرده بود، به همین دلیل به همراه چند نفر دیگر از جوانان محله امنیت محله را برعهده گرفتیم، با برقراری امنیت و تشکیل سازمان پلیس، ارتباط ما با پایگاه بسیج همچنان ادامه پیدا کرد.

بیشتر اوقاتم را صرف مسائل فرهنگی و اعتقادی می‌کردم، در همین زمان جنگ تحمیلی شروع شد و به صورت نیروی داوطلب روانه جبهه‌های غرب و مقابله با ضد انقلاب شدم.

در جبهه غرب ضد انقلاب نفوذ کرده و با شعار‌های ملی و قومی و ایجاد رعب و وحشت بخشی از ساکنان منطقه را با خود همراه کرده بودند. از لحاظ امنیتی نیز نیرو‌ها به‌ویژه نیرو‌های بسیج و سپاه هیچ‌گونه امنیت و مسئولیتی نداشتند، ما حتی اجازه رفت‌وآمد در خیابان‌ها به‌ویژه در هنگام شب را نداشتیم، در یکی از همین شب‌ها به ما خبر دادند که ضد انقلاب سر یک سرباز را بریده‌اند، ضد انقلاب با استفاده از تاریکی شب و سیم‌های مسی این‌کار را انجام می‌دادند، آن‌ها با این‌کار به‌دنبال رعب و وحشت در بین نیرو‌های نظامی ما بودند.

در همان زمان نیرو‌های ضد انقلاب عملیات جنگی گسترده‌ای را در منطقه انجام دادند، درحالی که نیرو‌های نظامی ما در این منطقه فقط ۱۶ تا ۱۷ نفر بود، ما با همین تعداد اندک به مقابله با چندصد نفر نیروی ضد انقلاب رفتیم و آن‌ها را تا روستای (گریان) در نزدیکی دربندی خان عراق عقب راندیم.

در عملیات جنگی دیگری در همین منطقه ضد انقلاب  از چند جهت ما را محاصره و گلوله‌باران می‌کردند، تنها اسلحه سنگین ما یک تیربار بود که در دست من قرار داشت، بقیه بچه‌ها فقط اسلحه کلاشینکف داشتند، برای اینکه کسی نتواند از پشت به بچه‌ها آسیبی برساند، پشت سر را پوشش می‌دادم تا بچه‌ها بتوانند به منطقه امن رسیده و ضد انقلاب را غافلگیر کنند. برای مدت زیادی یک تنه جلو نیرو‌های ضد انقلابی را که قصد حمله از پشت سر به بچه‌ها را داشتند گرفتم، بچه‌ها نیز با همان اسلحه‌های کلاشینکف موفق به فراری‌دادن ضد انقلاب  شدند و ما توانستیم روستا‌ها و مناطق اطراف آن را پاک‌سازی و مردمی را که در خانه‌ها زندانی شده بودند، نجات دهیم.

 

حاج رسول به سردار جنگ معروف بود

 

خاطره‌ای از سردار محمود کاوه

رسول رجبی که در روز‌های آغازین جنگ در جبهه کردستان حاضر شده بود، شاهد حضور مؤثر سردار محمود کاوه در جبهه کردستان و روحیه‌دادن وی به بچه‌های رزمنده بوده است.

او در توضیح این مطلب می‌گوید: زمانی که ما برای مقابله با ضد انقلاب  به جبهه کردستان رفته بودیم، ضد انقلاب  با دادن شعار‌های قومی و ایجاد رعب و وحشت تقریبا بر بیش از نیمی از شهر سردشت مسلط شده بودند، از این طرف نیز به‌دلیل خیانت بنی‌صدر، نیرو‌های ارتش اجازه هیچ‌گونه تحرکی را نداشتند، به نیرو‌های سپاهی و بسیج نیز که به‌تازگی تشکیل شده بود، حتی اجازه داشتن یک اسلحه ساده هم ندادند، همه ناامید شده بودند، دشمن بعثی به‌سرعت در حال پیشروی بود و شهر‌ها یکی پس از دیگری سقوط می‌کرد، برخی سرباز‌ها به‌دلیل بلاتکلیفی و ناامنی به دنبال برگشت به خانه‌هایشان بودند، برخی دیگر معتقد بودند که برای اینکه دشمن نتواند همه کشور را تصرف کند بهتر است که مصالحه شود. البته بیشتر اعتقاد داشتند که باید تا پای جان مقاومت کرد و دشمن را بیرون کرد.

در همین اوضاع نابسامان سردار محمود کاوه به منطقه کردستان وارد شد و سخنرانی مفصلی را برای سربازان حاضر در منطقه انجام داد، این سخنرانی تأثیر مثبتی بر روحیه سربازان و فرماندهان حاضر در منطقه گذاشت و با اعلام هم‌بستگی و وحدت بین نیرو‌های داوطلب، بسیج، سپاه و ارتش، عملیات‌های جدید نظامی برعلیه ضد انقلاب  انجام شد.

با دستور امام و پخش اعلامیه ایشان از رادیو و تلویزیون، نیرو‌های داوطلب فراوانی با لبیک به این دعوت امام خمینی (ره) به‌سوی شهر‌های غربی و کردستان حرکت کردند و در طی چند عملیات گسترده شهر‌های مختلف کردستان را پاک‌سازی کردند.

 

مجروحیت در عملیات خیبر

رسول رجبی که در بیشتر عملیات‌های دوران هشت‌ساله جنگ شرکت داشته است، در عملیات خیبر دچار مجروحیت شیمیایی می‌شود، مجروحیتی که هنوز هم آثار آن باقی است.

خودش در توضیح این مطلب می‌گوید: در زمان جنگ عملیات‌ها را بر اساس استان‌ها برنامه‌ریزی می‌کردند، لشکر خراسان (۵ نصر) در تعداد زیادی از عملیات‌های دوره جنگ حضور داشت و در بیشتر این عملیات‌ها مانند حصرآبادان و آزادسازی خرمشهر پیروز شد.

یکی از این عملیات‌ها، عملیات خیبر بود، این عملیات در منطقه خوزستان و جزیره مجنون انجام شد، در این عملیات سردار شهید چراغچی به‌عنوان یکی از فرماندهان لشکر حضور داشت، در ابتدای عملیات نیرو‌ها سوار بر قایق به طرف جزیره مجنون حرکت کردند و در جریان درگیری عراقی‌ها را شکست دادیم و تا داخل خاک عراق و نزدیکی بندر بصره پیش رفتیم، بصره که تنها بندر و مهم‌ترین مسیر نفتی کشور عراق است، برای صدام دارای اهمیت استراتژیک بود، بعد از پیشروی نیرو‌های ما در حوالی بندر بصره، ساکن و منتظر دستور فرمانده بودیم، در همین زمان چند هواپیمای جنگی بالای سر ما آمده و همه منطقه را بمباران شیمیایی کردند، با ریختن بمب‌های شیمیایی، همه بچه‌ها به داخل دریا رفتند، من نیز در جریان این بمباران شیمیایی قرار گرفتم.

بعد از مجروحیت به بیمارستان منتقل شدم و تا مدت‌ها بستری بودم و مداوا شدم، هنوز هم اثرات نامطلوب بمب شیمیایی به صورت سردرد‌های شدید وجود دارد، اما حالا و بعد از گذشت چندین سال به این مشکلات و مجروحیت عادت کرده‌ام.

 

۲ خاطره شیرین از دوران جنگ

رسول رجبی در طول ۸ سال دفاع مقدس، در عملیات‌های زیادی حضور داشته و شاهد خاطرات تلخ و شیرین بسیاری بوده است، از این میان به گفتن ۲ خاطره اکتفا می‌کند.

او می‌گوید: در سال ۱۳۶۱ که امام خمینی (ره) فرمان اعزام نیرو‌های داوطلب به جبهه‌ها را دادند، جمعیت زیادی در محوطه راه‌آهن مشهد تجمع کرده بودند، اما به‌دلیل کمبود واگن قطار، نیرو‌های زیادی منتظر بودند، من و یکی از دوستانم نیز جزو نیرو‌های داوطلبی بودیم که برای رفتن به منطقه جنگی منتظر مانده بودیم.

در همین زمان که ما داخل محوطه راه‌آهن در حال دور زدن بودیم، دوستم متوجه واگن قدیمی و زنگ‌زده قطاری شد که در کنار ریل افتاده بود، فکری به نظرش رسید و به‌سراغ مسئولان راه‌آهن رفت و از آن‌ها خواست که از این واگن رهاشده برای انتقال نیرو‌ها استفاده کنند، مسئول راه‌آهن ابتدا مخالفت و در پایان اجازه داد ما به همراه تعداد دیگری از نیرو‌های داوطلب این واگن را سرپا کرده و به واگن‌های دیگر وصل کنیم، فصل زمستان و هوا بسیار سرد بود، این واگن کهنه نیز هیچ سیستم گرمایشی و حتی شیشه و پنجره‌ای نداشت، اما همه ما بدون توجه به سرما، سوار واگن شدیم تا هر چه سریع‌تر به منطقه جنگی برسیم.

خاطره دیگر نیز مربوط به منطقه جنگی است، در ابتدای جنگ که ما بدون امکانات و اسلحه‌های مدرن و سنگین بودیم، بهترین اسلحه ما آرپی‌جی ۷ بود که بعد‌ها بچه‌های سپاه از روی آن موفق به ساخت آرپی‌جی ۹ شدند. در یکی از عملیات‌ها که دشمن نیرو و تجهیزات پیشرفته زیادی به همراه آورده بود و مثل باران بر سر ما گلوله می‌بارید، برای ترساندن دشمن و توقف آتش آنان، تصمیم گرفتیم هماهنگ و در یک لحظه چند آرپی‌جی را شلیک‌کنیم، با اجرای این نقشه صدای مهیبی بلند شد و دشمن که دچار ترس و وحشت شده بود نه‌تن‌ها آتش را قطع کرد، بلکه محل استقرار خود را ترک کرد و متواری شد.

 

حاج رسول به سردار جنگ معروف بود

 

حضور مستمر در جهاد سازندگی

رسول رجبی، بعد از پایان جنگ بدون توجه به جایگا‌های  پیشنهادی، شغل قدیمی خود (نماکاری ساختمان) را ادامه می‌دهد و در این راه نیز موفقیت‌های خوبی به دست می‌آورد.

او در توضیح این مطلب می‌گوید: بعد از پایان جنگ با وجود موقعیت‌های شغلی خوبی که پیشنهاد شده بود، دوباره به‌سراغ کار اصلی خودم که نماکاری ساختمان بود رفتم و، چون در کار نمای ساختمان حرفه‌ای بودم، به‌عنوان نماکار ساختمان سفارت‌خانه‌های ایران در کشور‌های مختلف انتخاب شدم و به کشور‌های مختلف از جمله ترکیه، ترکمنستان، تاجیکستان و دیگر کشور‌ها سفر کردم.

در زمانی که برای نماکاری سفارت ایران به روسیه رفته بودم، درباره مخازن و سیستم‌های رطوبتی فعالیت می‌کردم و در همان زمان ترکیب شیمیایی ضدرطوبتی بسیار پیشرفته‌ای را به ایران آوردم و برای اولین‌بار از این ترکیب شیمیایی در مخازن و سیستم‌های رطوبتی استفاده کردم، نتیجه فوق‌العاده و بی‌نظیر بود.

در زمان ساخت مترو مشهد، زمانی که تونل مترو ریزش آب پیدا کرده بود، مهندسان با بتن‌ها و انواع عایق‌ها تلاش کردند این ریزش آب را متوقف کنند، اما موفق نشدند و زمان استفاده از این ترکیب شیمیایی رطوبت و ریزش آب سقف مترو متوقف شد.

 

* این گزارش پنج شنبه، ۵ مهر ۹۷ در شماره ۲۵۱ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44